حرف زدن
آوا جان بعضی از کلمات را ادا می کند "باب- مام - امد - الا - آوا- ده ده - طاقا طاقا " دیشب بابای آوا خانم به ماموریت «تهران» رفت خاله الهام پیش ما ماند شب برقها رفت شما خیلی ترسیده بودی و گریه می کردی موبایل را روشن کردیم شما کمی آرام گرفتی اما با دیدن تاریکی جاهای دیگر دوباره شروع به گریه می کردی مجبور شدم دو تا شمع روشن کردم و شما خوشحال شدی و سعی می کردی به طرف شمعها بروی و شمعها را بگیری .
نویسنده :
مامان و بابا
9:04